جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to bulge
01
برآمدگی ایجاد کردن, بیرون زدن
to cause something to stick out, often due to pressure or excess
Transitive: to bulge sth
مثالها
Tightening the screws too much may bulge the surface of the wooden board.
سفت کردن بیش از حد پیچها میتواند باعث برآمدگی سطح تخته چوبی شود.
Excessive weightlifting has intermittently bulged his muscles.
وزنهبرداری بیش از حد به طور متناوب عضلاتش را برجسته کرده است.
02
باد کردن, برآمدگی
to swell disproportionately or unexpectedly
Intransitive
مثالها
As the temperatures dropped, the pipes in the old house began to bulge.
با کاهش دما، لولههای خانه قدیمی شروع به متورم شدن کردند.
The fabric of the tent bulged in the wind, straining against its stakes as the storm approached.
پارچه چادر در باد باد کرد، در حالی که طوفان نزدیک میشد به میخهایش کشیده شد.
03
برآمدن, متورم شدن
to be filled to capacity and visibly distended as a result
Intransitive: to bulge with sth
مثالها
The trash bag bulged with discarded papers and empty containers.
کیسه زباله با کاغذهای دور ریخته شده و ظروف خالی باد کرده بود.
His backpack bulged with the weight of his laptop, textbooks, and water bottle.
کولهپشتی او به دلیل وزن لپتاپ، کتابهای درسی و بطری آب برآمده بود.
Bulge
01
برآمدگی, تورم
something that bulges out or is protuberant or projects from its surroundings
درخت واژگانی
bulging
bulge
