جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
whispered
مثالها
She leaned closer and spoke in a whispered voice to avoid disturbing the others.
او نزدیک تر خم شد و با صدای زمزمهای صحبت کرد تا دیگران را آزار ندهد.
His whispered instructions were barely audible over the sound of the bustling crowd.
دستورالعملهای زیرلب او به سختی در میان صدای جمعیت پرسر و صدا قابل شنیدن بود.
درخت واژگانی
whispered
whisper



























