جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
unusual
01
غیر معمول, غیر عادی
not commonly happening or done
مثالها
His quiet behavior at the party was unusual.
رفتار آرام او در مهمانی غیرعادی بود.
The chef uses unusual ingredients in his recipes.
آشپز از مواد غیرمعمول در دستورهای خود استفاده میکند.
مثالها
The house had an unusual design with uneven windows and slanted walls.
خانه یک طراحی غیرمعمول با پنجرههای ناهموار و دیوارهای کج داشت.
His behavior at the meeting was unusual, leaving everyone puzzled.
رفتار او در جلسه غیرعادی بود، که همه را متحیر کرد.
درخت واژگانی
unusual
usual



























