جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Babe
مثالها
The new parents proudly showed off their adorable babe to friends and family.
پدر و مادر جدید با افتخار نوزاد دوستداشتنی خود را به دوستان و خانواده نشان دادند.
She rocked the babe gently to sleep in her arms.
او نوزاد را به آرامی در آغوشش تکان داد تا بخوابد.
02
جیگر, دختر جذاب (از نظر جنسی)
a young woman who is sexually appealing
مثالها
The model on the magazine cover was described as a stunning babe by her fans.
مدل روی جلد مجله توسط طرفدارانش به عنوان یک دختر خیره کننده توصیف شد.
He could n’t stop talking about the babe he met at the party last night.
او نمیتوانست از حرف زدن درباره دختر جذابی که دیشب در مهمانی ملاقات کرده بود دست بردارد.
درخت واژگانی
babelike
baby
babe



























