جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
one-time
مثالها
The onetime headquarters of the company is now a museum.
دفتر مرکزی سابق شرکت اکنون یک موزه است.
The onetime iconic car model is no longer in production.
مدل ماشین یک زمانی نمادین دیگر در تولید نیست.
مثالها
The onetime actor now runs a successful fashion business.
بازیگر سابق اکنون یک کسبوکار موفق مد را مدیریت میکند.
A one-time professional athlete, she now works as a fitness trainer.
ورزشکار حرفهای سابق، او اکنون به عنوان مربی تناسب اندام کار میکند.



























