جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
nippy
مثالها
The morning air was nippy, signaling the arrival of fall.
هوای صبح تند بود، که نشانگر رسیدن پاییز بود.
Despite the sunshine, a nippy breeze made the outdoor picnic refreshing.
علیرغم آفتاب، نسیم تند پیک نیک در فضای باز را طراوت بخشید.
مثالها
The cheese had a nippy taste that lingered on the tongue.
پنیر طعم تندی داشت که روی زبان ماندگار شد.
The salad dressing was a bit too nippy for my liking.
سس سالاد کمی بیش از حد برای من تند بود.
مثالها
The nippy fox dashed through the forest to avoid capture.
روباه چالاک برای جلوگیری از دستگیری از میان جنگل دوید.
She was a nippy runner, finishing the race ahead of everyone.
او دوندهای سریع بود که مسابقه را جلوتر از همه به پایان رساند.
مثالها
The nippy dog barked and nipped at my heels as I passed by.
سگ گزنده پارس کرد و پاشنههایم را گزید وقتی که از کنارش رد شدم.
Watch out for the nippy rabbit; it can bite when it feels threatened.
مراقب خرگوش گزنده باشید؛ اگر احساس خطر کند ممکن است گاز بگیرد.
درخت واژگانی
nippy
nip



























