جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
für
01
برای, مال، جزو، متعلق به
مثالها
Das Geschenk ist für dich.
هدیه برای تو است.
Ich habe einen Brief für meinen Bruder.
من یک نامه برای برادرم دارم.
02
طرف, طرفدار
مثالها
Ich bin für dieses Gesetz.
من موافق این قانون هستم.
Wer ist für den Vorschlag?
چه کسی موافق پیشنهاد است؟
03
به قیمت
مثالها
Ich habe das für zehn Euro gekauft.
من آن را به قیمت ده یورو خریدم.
Für diesen Preis ist das gut.
برای این قیمت، خوب است.
04
بهجای, برای
مثالها
Ich arbeite heute für meinen Kollegen.
امروز به جای همکارم کار میکنم.
Kannst du das für mich tun?
میتوانی این کار را برای من انجام دهی؟
05
بهخاطر, بهعلت
مثالها
Für deinen Mut danke ich dir.
برای شجاعتت، از تو تشکر میکنم.
Er wurde für seine Hilfe belohnt.
او برای کمکش پاداش گرفت.
06
بهمدت, برای مدت
مثالها
Ich bleibe für zwei Wochen.
من برای دو هفته میمانم.
Das Auto ist für einen Monat gemietet.
ماشین برای یک ماه اجاره شده است.
07
بهعنوان
مثالها
Sie arbeitet für Lehrerin.
او برای معلم کار میکند.
Ich komme für einen Freund.
من برای یک دوست میآیم.
08
به
مثالها
Sag das bitte für mich.
لطفاً آن را برای من بگو.
Ich schreibe den Bericht für meinen Chef.
من گزارش را برای رئیسم مینویسم.



























