جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La réforme
[gender: feminine]
01
اصلاح, بازساخت
مثالها
Le gouvernement a lancé une réforme de l' éducation.
دولت یک اصلاحات آموزشی را راهاندازی کرد.
Cette réforme vise à améliorer le système de santé.
این اصلاح به منظور بهبود سیستم بهداشت و درمان است.
02
اصلاح دین
مثالها
La Réforme a commencé au XVIᵉ siècle avec Martin Luther.
اصلاحات در قرن شانزدهم با مارتین لوتر آغاز شد.
La Réforme a profondément transformé l' Europe chrétienne.
اصلاحات اروپای مسیحی را به طور عمیقی دگرگون کرد.
03
معافیت (سربازی)
مثالها
Il a obtenu la réforme à cause de son état de santé fragile.
اصلاحات به دلیل وضعیت شکننده سلامتیاش به او اعطا شد.
La réforme lui a évité de partir au service militaire.
اصلاحات او را از رفتن به خدمت سربازی نجات داد.



























