جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
refroidir
01
سرد کردن, خنک کردن
مثالها
Laisse refroidir le café avant de le boire.
اجازه دهید قهوه خنک شود قبل از نوشیدن آن.
Le ventilateur refroidit la pièce en été.
پنکه در تابستان اتاق را خنک میکند.
02
دلسرد کردن, مایوس کردن
مثالها
Son attitude m' a complètement refroidi.
نگرش او کاملاً مرا refroidir کرد.
Cette mauvaise expérience l' a refroidi vis-à-vis du projet.
این تجربه بد، اشتیاق او را نسبت به پروژه سرد کرد.
03
سرد شدن, خنک شدن
مثالها
Le thé se refroidit lentement dans la tasse.
چای به آرامی در فنجان سرد میشود.
Attends que la soupe se refroidisse avant de la manger.
صبر کن تا سوپ خنک شود قبل از اینکه آن را بخوری.



























