جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
refléter
01
منعکس کردن, بازتاباندن
مثالها
La vitrine reflète les passants comme un miroir.
ویترین عابران را مانند آینه منعکس میکند.
Le lac calme reflète les montagnes environnantes.
دریاچه آرام کوههای اطراف را منعکس میکند.
02
نشان دادن, آشکار کردن، بیانگر (چیزی) بودن
مثالها
Ses paroles reflètent exactement ce que je pense.
کلمات او دقیقاً آنچه را که من فکر میکنم منعکس میکند.
Ce film reflète bien la société moderne.
این فیلم به خوبی جامعه مدرن را منعکس میکند.
03
منعکس شدن
مثالها
Mon visage se reflète dans la vitrine.
چهرهام در ویترین منعکس میشود.
La lune se reflète à la surface de l' étang.
ماه منعکس میشود بر سطح برکه.
04
آشکار شدن, نمایان شدن
مثالها
Son angoisse se reflétait dans son regard.
اضطراب او در نگاهش منعکس میشد.
Les valeurs de l' entreprise se reflètent dans ses actions.
ارزشهای شرکت در اقداماتش منعکس میشود.



























