جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
peler
01
پوست کندن (میوه، سبزی), پوست گرفتن
مثالها
Je pèle des pommes pour la tarte.
من سیبها را برای پای میکنم.
Elle pèle les carottes avant de les couper.
پوست میکند هویجها را قبل از بریدن آنها.
02
یخ کردن, احساس سرما کردن
مثالها
On se pèle en attendant le bus !
ما داریم یخ میزنیم در حالی که منتظر اتوبوس هستیم.
Je me pèle dans cette maison mal isolée.
من دارم یخ میزنم در این خانه بد عایقبندی شده.
03
پوست انداختن, پوست خود را از دست دادن
مثالها
Après le coup de soleil, mon dos pèle.
بعد از آفتابسوختگی، پشتم پوست میاندازد.
Le serpent pèle sa peau chaque année.
مار هر سال پوست خود را میاندازد.



























