جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
marcher
01
راه رفتن, قدم زدن
مثالها
Je marche tous les matins dans le parc.
من هر صبح در پارک پیادهروی میکنم.
Il aime marcher en ville.
او دوست دارد در شهر پیادهروی کند.
02
رژه رفتن, سان رفتن
مثالها
Les soldats marchent dans la parade.
سربازان در رژه رژه میروند.
Nous allons marcher pour célébrer la fête nationale.
ما راهپیمایی خواهیم کرد برای جشن گرفتن تعطیلات ملی.
03
(وسیله و غیره) کار کردن
مثالها
Mon ordinateur marche très bien.
کامپیوتر من بسیار خوب کار میکند.
La machine à laver ne marche plus.
ماشین لباسشویی دیگر کار نمیکند.
04
اوضاع (چیزی) روبهراه بودن
مثالها
Leur relation marche très bien.
رابطه آنها بسیار خوب پیش میرود.
Si tout marche comme prévu, on finira à temps.
اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، ما به موقع تمام خواهیم کرد.



























