جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
estimer
01
برآورد کردن, تخمین زدن
مثالها
Le mécanicien a estimé les réparations à 500 euros.
On estime la population du pays à 10 millions d' habitants.
02
احترام گذاشتن
مثالها
J' estime beaucoup mon professeur pour sa patience.
من به خاطر صبرش، معلمم را بسیار احترام میکنم.
Ils estiment leurs parents pour tout ce qu' ils ont fait.
آنها والدین خود را برای همهی کارهایی که انجام دادهاند احترام میگذارند.
03
تخمین زدن, ارزیابی کردن
مثالها
Il faut estimer les risques avant de commencer.
قبل از شروع باید خطرات را تخمین زد.
Le professeur estime le travail des élèves chaque semaine.
معلم هر هفته کار دانشآموزان را ارزیابی میکند.
04
تصور کردن, فکر کردن، عقیده داشتن
مثالها
Je estime qu' il est temps de partir.
تخمین میزنم که وقت رفتن است.
Elle estime que ce projet est important.
او برآورد میکند که این پروژه مهم است.



























