جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
dépasser
01
فراتر رفتن, جلو زدن
مثالها
Il a dépassé la limite de vitesse.
او از محدودیت سرعت گذشت.
Elle a dépassé les 80 ans.
او 80 سالگی را گذراند.
02
سر بودن از, دست (کسی) را از پشت بستن
مثالها
Il a dépassé tous ses camarades en mathématiques.
او در ریاضیات از همه همکلاسیهایش پیشی گرفت.
Contre toute attente, cette jeune athlète a dépassé les champions olympiques.
برخلاف همه انتظارات، این ورزشکار جوان از قهرمانان المپیک پیشی گرفت.
03
گذشتن از, رد کردن
مثالها
Il m' a dépassé sur l' autoroute.
او در بزرگراه من را سبقت گرفت.
Elle a dépassé tous ses adversaires.
او همه رقبای خود را سبقت گرفت.



























