جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
coller
01
چسباندن, چسبیدن
مثالها
Il faut coller les photos dans l' album.
باید عکسها را در آلبوم بچسبانید.
Elle a collé une affiche sur le mur.
او یک پوستر را روی دیوار چسباند.
02
چسباندن, پیست کردن (رایانه)
مثالها
Tu peux coller le texte ici avec Ctrl + V.
شما میتوانید متن را با Ctrl + V اینجا بچسبانید.
J' ai copié l' image, maintenant je vais la coller.
من تصویر را کپی کردم، حالا میخواهم آن را بچسبانم.
03
رفوزه شدن, مردود شدن
مثالها
Il a collé à son examen de maths.
او در امتحان ریاضی مردود شد.
Si tu ne révises pas, tu vas coller encore une fois.
اگر مرور نکنی، دوباره میافتی.
04
جور بودن, جور درآمدن
مثالها
Son histoire ne colle pas avec les faits.
داستان او با واقعیتها همخوانی ندارد.
Ces deux couleurs ne collent pas du tout.
این دو رنگ اصلاً جور نیستند.
05
گذاشتن, چسباندن
مثالها
Il a collé son oreille à la porte pour écouter.
او گوشش را به در چسباند تا گوش دهد.
Elle a collé son sac contre le mur.
او کیفش را به دیوار چسباند.



























