جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
icky
01
چسبنده, لیز
soft and sticky
مثالها
The kids were eating something icky that looked slimy.
بچهها چیزی تهوعآور میخوردند که به نظر لزج میرسید.
The icky sludge at the bottom of the bin made him gag.
لجن چندشآور در ته سطل او را به حالت تهوع انداخت.
درخت واژگانی
icky
ick



























