جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ickle
01
فوق العاده کوچک
very tiny in size
مثالها
The ickle puppy snuggled into its bed, looking adorable and tiny.
توله سگ کوچولو در تختش جمع شد، دوستداشتنی و کوچک به نظر میرسید.
She handed her nephew an ickle piece of chocolate, not wanting to spoil his dinner.
او به برادرزادهاش یک تکه خیلی کوچک شکلات داد، نمیخواست شامش را خراب کند.



























