جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
honestly
مثالها
He earned every cent of that bonus honestly, through hard work and perseverance
او هر سنت از آن پاداش را صادقانه، از طریق کار سخت و پشتکار به دست آورد.
The company claims to operate honestly, with complete transparency in its finances.
شرکت ادعا میکند که صادقانه عمل میکند، با شفافیت کامل در امور مالی خود.
02
واقعاً
in a way that emphasizes sincerity of belief or opinion
مثالها
I honestly think you did the right thing.
صادقانه, فکر میکنم کار درستی انجام دادی.
She honestly believed he would never hurt her.
او صادقانه باور داشت که او هرگز به او صدمه نخواهد زد.
honestly
01
صادقانه!, واقعاً!
used to convey mild frustration or exasperation, often at someone's behavior or a situation
مثالها
Honestly! Do you have to chew so loudly?
صادقانه بگویم ! آیا باید اینقدر با صدا بجوید؟
Honestly! I do n't know how he keeps getting hired.
صادقانه بگویم ! نمیدانم چطور او همچنان استخدام میشود.



























