جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
freehanded
مثالها
The freehanded manner in which he distributed his wealth earned him respect in the community.
روش سخاوتمندانهای که او ثروت خود را توزیع کرد، برایش احترام در جامعه به ارمغان آورد.
Her freehanded donations to the local shelter made a significant impact.
اهدای سخاوتمندانه او به پناهگاه محلی تأثیر قابل توجهی داشت.
02
دست ساز بدون کمک مکانیکی, دستی
done by hand without mechanical aids or devices



























