جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to filch
مثالها
He tried to filch a coin from the table when no one was looking.
او سعی کرد یک سکه را از روی میز بدزدد وقتی کسی نگاه نمیکرد.
The boy was caught attempting to filch a candy bar from the store.
پسر هنگام تلاش برای دزدیدن یک شکلات از مغازه دستگیر شد.



























