جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
erstwhile
Old use
مثالها
The hotel, erstwhile a grand resort, is now in ruins.
هتل، سابقاً یک استراحتگاه بزرگ، اکنون در ویرانهها است.
John Smith, erstwhile a powerful leader, now lives in obscurity.
جان اسمیت، پیشتر رهبری قدرتمند بود، اکنون در گمنامی زندگی میکند.
erstwhile
01
سابق, پیشین
having once been but no longer
مثالها
His erstwhile allies turned against him.
متحدان سابق او علیه او برگشتند.
The building was repurposed from its erstwhile role as a factory.
ساختمان از نقش سابق خود به عنوان کارخانه بازسازی شد.
درخت واژگانی
erstwhile
erst
while
