جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Decease
مثالها
The sudden decease of the author shocked the literary community.
مرگ ناگهانی نویسنده جامعه ادبی را شوکه کرد.
After his decease, the family gathered to honor his memory.
پس از فوت او، خانواده برای گرامیداشت یادش جمع شدند.
to decease
01
فوت کردن, مردن
to die and stop all physical functions needed for life
مثالها
He was deeply loved and cherished until he deceased peacefully in his sleep.
او عمیقاً دوست داشتنی و عزیز بود تا اینکه در خوابش به آرامی درگذشت.
Many plants and animals decease during extreme weather conditions.
بسیاری از گیاهان و جانوران در شرایط آب و هوایی شدید میمیرند.
