جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
close-fisted
مثالها
His closefisted nature made him unpopular with his coworkers, who often had to pay for his share.
طبیعت خسیس او باعث شد که در میان همکارانش محبوب نباشد، که اغلب مجبور بودند سهم او را بپردازند.
No one wanted to go out with him because he was so closefisted when it came to paying for anything.
هیچکس نمیخواست با او بیرون برود چون وقتی نوبت به پرداخت پول برای چیزی میرسید، خیلی خسیس بود.



























