جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Wacko
مثالها
She laughed and called him a wacko for wearing a costume to the meeting.
او خندید و به خاطر پوشیدن لباس به جلسه، او را دیوانه نامید.
They thought she was a wacko for her obsession with collecting rare insects.
آنها فکر میکردند او به خاطر وسواسش در جمعآوری حشرات نادر، یک عجیب و غریب است.



























