جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
terrified
مثالها
She felt terrified when she heard footsteps behind her in the dark alley.
وقتی در کوچه تاریک صدای قدمهایی پشت سرش شنید، احساس وحشت کرد.
The terrified child clung to his mother's leg during the thunderstorm.
کودک وحشتزده در طول توفان به پای مادرش چسبید.
درخت واژگانی
terrified
terrify



























