جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
tattered
01
پاره پاره, فرسوده
old, worn, and in poor condition, often due to long use or neglect
مثالها
The tattered flag still flew proudly, though its edges were frayed and torn.
پرچم کهنه هنوز با غرور در حال پرواز بود، اگرچه لبههای آن فرسوده و پاره شده بود.
She held onto the tattered book, its pages yellowed and cover falling apart.
او کتاب کهنه را نگه داشت، صفحاتش زرد شده و جلدش در حال از هم پاشیدن بود.
02
پاره پاره, خراب
ruined or disrupted
مثالها
The tattered old man wandered through the streets, looking for shelter.
مرد پیر پاره پوره در خیابانها پرسه میزد، به دنبال پناهگاه میگشت.
The tattered beggar sat by the roadside, hoping for a kind passerby to help.
گدای ژندهپوش کنار جاده نشسته بود، امیدوار به کمک رهگذری مهربان.
