جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sideward
مثالها
The boat moved sideward along the river, avoiding the rocks.
قایق به پهلو در امتداد رودخانه حرکت کرد و از سنگها اجتناب نمود.
She shifted sideward to make room for the others.
او به کنار حرکت کرد تا برای دیگران جا باز کند.
sideward
مثالها
The sideward movement of the car caused it to slide off the road.
حرکت جانبی ماشین باعث شد که از جاده خارج شود.
She gave a sideward glance to check if anyone was looking.
او نگاهی کناری انداخت تا ببیند آیا کسی نگاه میکند.



























