جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
laterally
مثالها
The gymnast executed a cartwheel, moving laterally across the mat.
ژیمناست یک چرخش جانبی انجام داد، به صورت جانبی روی مت حرکت کرد.
The crab scuttled laterally along the sandy shore.
خرچنگ به پهلو در امتداد ساحل شنی حرکت کرد.
02
به صورت جانبی, به روشی غیر متعارف
in a way that involves thinking creatively or unconventionally
Dialect
British
Britishمثالها
We need to think laterally to solve this problem.
ما باید به صورت جانبی فکر کنیم تا این مشکل را حل کنیم.
The team thought laterally to find new solutions.
تیم به صورت جانبی فکر کرد تا راهحلهای جدیدی پیدا کند.
درخت واژگانی
bilaterally
multilaterally
laterally
lateral
later
