جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to satiate
01
اشباع کردن, پر کردن
to fully satisfy a desire or need, such as food or pleasure, often beyond capacity
مثالها
The elaborate feast was designed to satiate even the most ravenous appetites.
ضیافت پرزحمت برای سیر کردن حتی پراشتهاترین ذائقهها طراحی شده بود.
The lavish vacation was meant to satiate their craving for adventure and relaxation.
تعطیلات مجلل برای سیر کردن میل آنها به ماجراجویی و آرامش در نظر گرفته شده بود.
satiate
01
سیر, اشباع شده
supplied (especially fed) to satisfaction
درخت واژگانی
satiated
satiation
satiate
