جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
satiny
مثالها
The glossy paint on the car 's exterior gave it a satiny appearance, enhancing its sleek design.
رنگ براق روی بدنه ماشین به آن ظاهری ابریشمی داد و طراحی شیک آن را تقویت کرد.
The silky hair serum transformed her frizzy hair into satiny, smooth strands.
سرم موی ابریشمی موهای فر او را به تارهای ابریشمی و نرم تبدیل کرد.
02
ساتن مانند, ابریشمی
having the qualities of satin
مثالها
The dress was made of a satiny fabric that draped elegantly.
لباس از پارچه ساتنی ساخته شده بود که به زیبایی آویزان میشد.
She loved the feel of the satiny sheets on her bed.
او احساس ملحفههای ساتنی روی تختش را دوست داشت.
خانواده کلمات

satiny
satin



























