جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
silklike
مثالها
Her hair was silklike after using the new conditioner, soft and shiny.
موهایش بعد از استفاده از نرمکننده جدید ابریشمی شده بود، نرم و براق.
The cream left her hands feeling smooth and silklike after just one application.
کرم پس از تنها یک بار استفاده دستهایش را نرم و ابریشمی کرد.
درخت واژگانی
silklike
silk



























