جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
reasonably
01
نسبتاً, بهطور نسبی
to an extent or degree that is moderate or satisfactory
مثالها
She 's reasonably fluent in Spanish and can hold a conversation.
او تا حدی به اسپانیایی مسلط است و میتواند مکالمه کند.
The film was reasonably entertaining, though it had some flaws.
فیلم به طور معقولی سرگرمکننده بود، اگرچه برخی نقصها را داشت.
مثالها
The hotel was reasonably priced considering the location.
هتل با توجه به موقعیت مکانی مناسب قیمت گذاری شده بود.
You can eat out reasonably in this part of town.
شما میتوانید در این قسمت از شهر مناسب بیرون غذا بخورید.
02
بهطور معقولانه, بهطور منطقی
in a manner that reflects rational thinking, good sense, and fairness
مثالها
The two sides discussed the issue reasonably, without raising their voices.
دو طرف این موضوع را منطقی بحث کردند، بدون اینکه صدای خود را بلند کنند.
She reacted reasonably to the delay, understanding the cause was out of their control.
او به تاخیر منطقی واکنش نشان داد، با این درک که علت خارج از کنترل آنها بود.
2.1
به طور معقول
in a way that can be justified or defended by reason, facts, or common standards of fairness
مثالها
One could reasonably assume he had left early, given the empty parking spot.
با توجه به جای پارک خالی، میتوان منطقی فرض کرد که او زودتر رفته است.
She could reasonably expect a reply after sending three emails.
او میتوانست به طور معقول انتظار پاسخ پس از ارسال سه ایمیل را داشته باشد.
درخت واژگانی
unreasonably
reasonably
reasonable
reason
