جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
responsibly
01
مسئولانه
in a careful, trustworthy, or reasonable manner
مثالها
She handled the chemicals responsibly, wearing all the required safety gear.
او مواد شیمیایی را مسئولانه مدیریت کرد، تمام تجهیزات ایمنی مورد نیاز را پوشید.
Please use the equipment responsibly to avoid damage or injury.
لطفاً از تجهیزات به طور مسئولانه استفاده کنید تا از آسیب یا صدمه جلوگیری شود.
مثالها
The mayor is more responsibly focused on infrastructure than political games.
شهردار مسئولانه بر زیرساختها متمرکز است تا بازیهای سیاسی.
As team leader, she performed responsibly, keeping everyone on track.
به عنوان رهبر تیم، او مسئولانه عمل کرد و همه را در مسیر درست نگه داشت.
درخت واژگانی
irresponsibly
responsibly
responsible
response



























