جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
lengthy
مثالها
The meeting was unnecessarily lengthy, dragging on for hours without reaching any conclusive decisions.
جلسه به طور غیرضروری طولانی بود، ساعتها ادامه یافت بدون اینکه به تصمیمات قطعی برسد.
The novel was criticized for its lengthy descriptions, which slowed down the pacing of the story.
رمان به دلیل توصیفات طولانی خود مورد انتقاد قرار گرفت، که سرعت داستان را کاهش داد.
02
طولانی, مفصل
(of a piece of writing, speech, etc.) extended in duration or length, often to the point of being boring
مثالها
She submitted a lengthy report that covered every minor detail of the project.
او یک گزارش طولانی ارائه داد که هر جزئیات کوچک پروژه را پوشش میداد.
The professor 's lecture was so lengthy that many students lost interest halfway through.
سخنرانی استاد آنقدر طولانی بود که بسیاری از دانشجویان در میانه راه علاقه خود را از دست دادند.
درخت واژگانی
lengthily
lengthiness
lengthy
length
