جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
prolonged
مثالها
The prolonged drought had severe consequences for the region's agriculture.
خشکسالی طولانی مدت عواقب شدیدی برای کشاورزی منطقه داشت.
The prolonged negotiations between the two countries finally led to a peace agreement.
مذاکرات طولانی مدت بین دو کشور در نهایت به یک توافق صلح منجر شد.
02
طولانی تر از حد معمول
extended in length or size, often making it appear longer than usual
مثالها
The prolonged shadow of the tree stretched across the lawn as the sun set in the evening sky.
سایه کشیده درخت با غروب خورشید در آسمان عصرگاهی بر روی چمن گسترده شد.
The artist created a series of prolonged sculptures that emphasized the fluidity and grace of movement.
هنرمند مجموعهای از مجسمههای کشیدهشده را خلق کرد که بر روانی و زیبایی حرکت تأکید داشت.
درخت واژگانی
prolonged
prolong
long
