جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Jest
01
شوخی, لطیفه
a humorous anecdote or remark intended to provoke laughter
02
شوخی, بذله
activity characterized by good humor
to jest
01
شوخی کردن, مسخره کردن
to say something humorous or playful in a lighthearted manner
Intransitive
مثالها
He liked to jest during meetings to lighten the mood and keep things relaxed.
او دوست داشت در جلسات شوخی کند تا جو را سبک کند و اوضاع را آرام نگه دارد.
He jested about his recent trip, pretending he had gotten lost for hours.
او درباره سفر اخیرش شوخی کرد، وانمود کرد که ساعتها گم شده است.
02
شوخی کردن, مسخره کردن
to say or do something playfully or without serious intent
Intransitive
مثالها
" Do n’t jest with me about such serious matters, " she said, frowning.
« با من در مورد چنین مسائل جدی شوخی نکن »، او گفت، در حالی که اخم کرده بود.
He jested with his siblings, pretending he had forgotten their plans.
او با خواهر و برادرهایش شوخی میکرد، وانمود میکرد که برنامههایشان را فراموش کرده است.
