جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fahren
[past form: fuhr]
01
راندن
مثالها
Er kann ein Auto fahren.
او میتواند یک ماشین را رانندگی کند.
Sie lernt, wie man Motorrad fährt.
او یاد میگیرد که چگونه موتورسیکلت راندن شود.
02
رانندگی کردن
مثالها
Sie fährt gern in der Stadt.
او دوست دارد در شهر رانندگی کند.
Er fährt vorsichtig bei Regen.
او با احتیاط رانندگی میکند زیر باران.
03
حرکت کردن (وسیله نقلیه), جابهجا شدن، رفتن
مثالها
Der Zug fährt nach Berlin.
قطار به سمت برلین میرود.
Das Auto fährt auf der Autobahn.
ماشین در بزرگراه میرود.
04
رفتن (با وسایل نقلیه زمینی)
مثالها
Wir fahren morgen mit dem Auto ans Meer.
ما فردا با ماشین به سمت دریا میرویم.
Er fährt jeden Sommer nach Italien in den Urlaub.
او هر تابستان برای تعطیلات به ایتالیا میرود.
05
کنار آمدن, سر کردن
مثالها
Er fährt gut mit Stress bei der Arbeit.
او به خوبی با استرس در محل کار کنار میآید.
Man muss lernen, mit Veränderungen zu fahren.
باید یاد بگیریم که چگونه با تغییرات کنار بیاییم.
06
رساندن, بردن
مثالها
Kannst du mich bitte zum Bahnhof fahren?
آیا میتوانید لطفاً مرا به ایستگاه قطار برسانید؟
Er fährt seinen Großvater jeden Mittwoch zum Arzt.
او هر چهارشنبه پدربزرگش را به دکتر میبرد.
07
کشیدن, نوازش کردن
مثالها
Er fährt mit den Fingern über das Buchcover.
او انگشتانش را روی جلد کتاب میکشد.
Sie fährt zärtlich mit der Hand über die Blume.
او با دستش به نرمی روی گل میکشد.



























