جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
remplir
01
پر کردن
مثالها
Elle remplit son verre d' eau.
او لیوانش را با آب پر میکند.
Il a rempli la baignoire pour se détendre.
او وان را پر کرد تا آرام شود.
02
انجام دادن, اجرا کردن، عمل کردن
مثالها
Elle remplit son rôle de mère avec patience.
او نقش مادری خود را با صبر اجرا میکند.
Il remplit ses fonctions avec sérieux.
او وظایف خود را با جدیت انجام میدهد.
03
پر شدن
مثالها
Le réservoir se remplit lentement.
مخزن به آرامی پر میشود.
La baignoire s' est remplie d' eau chaude.
وان از آب گرم پر شد.



























