جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La rechute
[gender: feminine]
01
بازگشت بیماری, عود کردن (پس از بهبود)
مثالها
Après plusieurs semaines de rémission, il a eu une rechute.
پس از چند هفته بهبودی، او دچار عود شد.
La rechute de la maladie a inquiété le médecin.
عودت بیماری پزشک را نگران کرد.
02
سقوط (مجازی), انحراف
مثالها
Après des mois d' efforts, sa rechute dans l' alcool a attristé sa famille.
پس از ماهها تلاش، عودت او به الکل خانوادهاش را غمگین کرد.
Elle a connu une rechute après une période de stabilité émotionnelle.
او پس از یک دوره ثبات عاطفی دچار عود شد.



























