جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le dilemme
[gender: masculine]
01
دوراهی, معضل، مخمصه
مثالها
Il est confronté à un dilemme entre accepter le travail ou continuer ses études.
او با یک معضل بین پذیرش شغل یا ادامه تحصیلات خود مواجه است.
Elle ne savait pas quel choix faire et était dans un vrai dilemme.
او نمیدانست کدام انتخاب را انجام دهد و در یک معضل واقعی بود.



























