جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
courir
01
(مسافتی را) دویدن
مثالها
Elle court un marathon chaque année.
او هر سال یک ماراتن میدود.
Il aime courir des courses de vitesse.
او دوست دارد در مسابقات سرعت بدود.
02
دویدن
مثالها
Il aime courir dans le parc.
او دوست دارد در پارک بدود.
Nous allons courir ce soir.
ما امشب میدویم.
03
عجله کردن
مثالها
Je cours chez le médecin dès que je peux.
میدوم به دکتر به محض اینکه بتوانم.
Elle court au téléphone pour répondre.
او برای پاسخ دادن به تلفن میدود.
04
گذشتن, سپری شدن
مثالها
Le spectacle court jusqu' à minuit.
نمایش تا نیمهشب میدود.
Le contrat court jusqu' à la fin de l' année.
قرارداد تا پایان سال معتبر است.
05
پخش شدن (شایعه)
مثالها
Une rumeur court dans la ville.
یک شایعه در شهر در حال پخش شدن است.
La nouvelle court vite sur Internet.
خبر به سرعت در اینترنت پخش میشود.



























