جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
constater
01
تصدیق کردن, به تحقیق رساندن
مثالها
J' ai constaté une erreur dans le rapport.
متوجه شدم که در گزارش اشتباهی وجود دارد.
Elle a constaté que la porte était ouverte.
او متوجه شد که در باز بود.
02
(مرگ کسی را) گواهی کردن, ضبط کردن
مثالها
La police a constaté l' accident.
پلیس تصادف را ثبت کرد.
Le notaire a constaté la signature du contrat.
سردفتر ثبت کرد امضای قرارداد را.



























