جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'appoint
[gender: masculine]
01
بقیهی مبلغ, خردهی پول
مثالها
Désolé, je n' ai pas l' appoint.
ببخشید، خرد ندارم.
Le commerçant préfère qu' on fasse l' appoint.
فروشنده ترجیح میدهد که با مبلغ دقیق پرداخت شود.
02
مکمل, اضافی
مثالها
Ces vitamines servent d' appoint à ton traitement.
این ویتامینها به عنوان مکمل درمان شما عمل میکنند.
Elle a ajouté quelques coussins comme appoint décoratif.
او چند بالش را به عنوان تکمیل تزئینی اضافه کرد.



























