جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
accompagner
01
همراهی کردن
مثالها
Je vais accompagner mon frère à l' école.
من برادرم را به مدرسه همراهی خواهم کرد.
Elle accompagne ses parents au marché.
همراهی میکند والدینش را به بازار.
02
در پی داشتن, به دنبال داشتن، به بار آوردن
مثالها
Cette décision s' accompagne de risques importants.
این تصمیم همراه با خطرات قابل توجهی است.
Le changement climatique s' accompagne de phénomènes extrêmes.
تغییرات آبوهوایی همراه با پدیدههای شدید است.



























