جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
impedir
[past form: impedí][present form: impido]
01
جلوگیری کردن, پیشگیری کردن
مثالها
El policía impidió el robo en la tienda.
افسر پلیس جلوگیری کرد از سرقت در فروشگاه.
Las medidas de seguridad impiden accidentes.
اقدامات ایمنی از حوادث جلوگیری میکنند.



























