جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
entrar
[past form: entré][present form: entro]
01
وارد شدن, داخل شدن
مثالها
Voy a entrar a la casa.
من قصد دارم به خانه وارد شوم.
No debes entrar sin permiso.
نباید بدون اجازه وارد شوید.
02
ملحق شدن
مثالها
Quiero entrar en el club de lectura.
من میخواهم وارد باشگاه کتاب شوم.
Ella entró en el equipo de fútbol.
او وارد تیم فوتبال شد.
03
دسترسی پیدا کردن
مثالها
No puedes entrar sin permiso.
شما نمیتوانید بدون اجازه وارد شوید.
¿ Puedo entrar en tu oficina?
وارد شوم دفترت؟
04
وارد شدن (به سیستم)
مثالها
Necesito entrar en mi correo electrónico.
من باید به ایمیل خود وارد شوم.
Entré en mi cuenta de banco por la app.
از طریق برنامه به حساب بانکی خود وارد شدم.
05
وارد کردن, داخل آوردن
مثالها
Entré las cajas a la casa.
وارد کردن جعبهها به خانه.
Ellos entraron los muebles al salón.
آنها مبلمان را به اتاق نشیمن وارد کردند.



























