جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
insanely
01
به صورت دیوانه وار, به شکل غیر منطقی
in an extremely foolish or illogical manner
مثالها
Making decisions based on conspiracy theories is acting insanely.
تصمیم گیری بر اساس تئوریهای توطئه یعنی عمل کردن به شیوهای دیوانهوار.
She laughed insanely at a joke no one else found funny.
او به یک شوخی که هیچ کس دیگر خندهدار ندید دیوانهوار خندید.
مثالها
The roller coaster ride was insanely fast, leaving everyone breathless and exhilarated.
سواری ترن هوایی به طرز دیوانهواری سریع بود، که همه را بینفس و هیجانزده کرد.
She worked insanely hard to meet the deadline, often staying up late into the night.
او به شدت سخت کار کرد تا به مهلت مقرر برسد، اغلب تا دیروقت شب بیدار میماند.
درخت واژگانی
insanely
sanely
sane



























