جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Dumbbell
مثالها
He lifted a pair of dumbbells during his workout to build muscle and increase strength.
او در طول تمرین خود یک جفت دمبل بلند کرد تا عضله بسازد و قدرت را افزایش دهد.
The gym has a range of dumbbells in different weights to accommodate various fitness levels.
سالن ورزشی مجموعهای از دمبلها با وزنهای مختلف دارد تا سطوح مختلف تناسب اندام را در بر بگیرد.
مثالها
He felt like a complete dumbbell when he locked himself out of the house for the third time that week.
او احساس کرد یک احمق کامل است وقتی برای سومین بار در آن هفته خود را بیرون از خانه قفل کرد.
She called him a dumbbell for not realizing that the meeting had been rescheduled.
او به او گفت احمق چون متوجه نشده بود که جلسه دوباره برنامهریزی شده است.



























