جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
dumbfounded
01
مبهوت, شگفت زده
having a feeling of shock or amazement that leaves one temporarily speechless
مثالها
I was dumbfounded by how quickly the situation escalated.
من از سرعتی که وضعیت تشدید شد مبهوت شده بودم.
The jury looked dumbfounded after hearing the shocking testimony.
هیئت منصفه پس از شنیدن شهادت تکاندهنده مبهوت به نظر میرسید.
درخت واژگانی
dumbfounded
dumbfound
