جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to contaminate
01
آلوده کردن
to make a place, substance, etc. dirty or harmful by adding dangerous material
Transitive: to contaminate sth
مثالها
The factory 's discharge pipes contaminated the river with toxic chemicals.
لولههای تخلیه کارخانه رودخانه را با مواد شیمیایی سمی آلوده کردند.
Careless waste disposal practices can contaminate groundwater with hazardous substances.
روشهای بیمبالات دفع زباله میتوانند آبهای زیرزمینی را با مواد خطرناک آلوده کنند.
02
آلوده کردن, مسموم کردن
to make something radioactive by introducing radioactive material into it
Transitive: to contaminate sth
مثالها
The lab worker accidentally contaminated the samples with radioactive isotopes.
کارگر آزمایشگاه به طور تصادفی نمونهها را با ایزوتوپهای رادیواکتیو آلوده کرد.
The site was contaminated after the nuclear accident.
سایت پس از حادثه هستهای آلوده شد.
درخت واژگانی
contaminated
contaminating
contamination
contaminate
contamin
